مناظره زیبای شاعر کهگیلویه و بویراحمدی با خواجه حافظ شیرازی
پاتوق وبلاگ نویسان بهمئی:شعر طنز زیر از شاعر نامی و محبوب کهگیلویه و بویراحمد،رسول سنایی می باشد که در آن به صوت خیالی مناظره ای در خواب با خواجه حافظ شیرازی داشت.
خواندن این شعر زیبا را به مخاطبین عزیز توصیه می کنیم:
خواب دیدم حضرت حافظ برای رودکی
شعر نو می خواند اما با زبان لیککی
گفتمش خواجه زبان لیککی آموختی؟
گفت آری ،این زبان بنده بود از کودکی!
گفت جدم لیککی بود و نژادم بهمئی
مادرم یک شیردخت با وقار گیلکی
سال های دور با هم تنگ ماغر آمدیم
منتها از راه لنده ، بی صدا و دُزدکی
برده ام هم از پدر ،هم مادرم ارثی بزرگ
غیرتم از این یکی و شهرتم از آن یکی
گفتمش خواجه تو در شیراز بودی سالها؟
گفت آنجا رفته بودم از برای تولکی
گفتمش آن سرو شیرازی که گفتی چیست پس؟
گفت منظورم اصولا بود سرو سولکی
گفتمش نام دو تا از روستاهامان بگو؟
گفت آب اَلوان و مُمبیُ و قَلات و جولَکی
گفتمش حالا لباس مردم این ایل چیست؟
گفت ،مردان "حله" و زن ها "پولکی"
همسرم آمد مرا از حضرت حافظ برید
بعد از آن دیدم خود را توی صف سنگکی
توضیحات:تولکی:نشا کاری،سولک:نام تنگه باستانی در شهرستان بهمئی
شاعر :رسول سنایی
انتهای پیام/
امام باقر علیه السلام فرمود: نمـاز ستون دین است، مثل آن هـمانند ستون خـیمه است که وقـتى اسـتوار باشد میخـها و طنابها پابرجـاست، و هر گاه سـتون آن کـج و شکسته شود هیچکدام از آنها استوار نمى مانند.
پست شم در سایت حرف ناب منتشر گردید
http://harfenab.ir/637/